روتیتر: شهید جمشید عباسی در سال ۱۳۳۹ در روستایی به نام عباس اباد واقع در جاده مرد اباد کرج دیده به جهان گشود . و دوران کودکی خویش را در اغوش خانواده ای پاک و شهید پرور گذراند از انجا که اولیای او افرادی مذهبی و متدین بودند او را…
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی روتیتر ، شهید جمشید عباسی در سال ۱۳۳۹ در روستایی به نام عباس اباد واقع در جاده مردآباد کرج دیده به جهان گشود؛ دوران کودکی خویش را در آغوش خانواده ای پاک و شهید پرور گذراند از انجا که اولیای او افرادی مذهبی و متدین بودند او را نیز از همان کودکی با مسائل و احکام دین آشنا ساختند.
او در سن هفت سالگی به دبستان رفت و پس از پایان دوره دبستان وارد مدرسه راهنمایی شد و دوره راهنمایی را نیز با موفقیت پشت سر نهاد و بعد از آن به علت دور بودن دبیرستان و مشکلات خانواده دیگر نتوانست به تحصیل ادامه دهد و او در زمان اوج گیری انقلاب در اکثر راهپیمایی ها و تظاهرات خیابانی شرکت نمود و بیشتر اوقات خود را صرف مبارزه با شاه و حکومتش می کرد و دیگران را نیز به این کار تشویق می نمود.
او عاشق امام و انقلاب بود و تمام کوشش خود را برای پیروزی انقلاب اسلامی به کار می برد و با پیروزی انقلاب در سال ۵۸ برای خدمت بیشتر به انقلاب و اسلام به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست و با شروع جنگ تحمیلی بلافاصله به جبهه های حق علیه باطل اعزام گردید.
بعد از مدتی ستیز با دشمنان اسلام در یکی از روزهای سرد زمستان در تاریخ پنجم بهمن سال ۵۹ توسط ترکش خمپاره دشمن در خونین شهر به درجه رفیع شهادت نائل گردید و به لقاءالله پیوست یادش گرامی وروحش شاد.
وصیت نامه شهید
خدمت پدر و مادر و خواهر و برادران گرامیم: سلام عرض میکنم، امیدوارم که حالتان خوب باشد و زحمت هایى که برایم کشیدید حلال کنید من این وصیت نامه را براى این مى نویسم زیرا وظیفه شرعى انسان می باشد، براى اینکه بعد از فوت من پدر و مادرم به گرفتاریهائى دچار نشوند بهتر است که وصیت خود را بنویسم.
مخصوصا الان که خبرى است و زنده ماندن هر انسانى بدست خدا ست، اولا وصیت من این است که پدر و مادرم براى من گریه نکنند و چون میروم در راه اسلام شهید شوم، باید افتخار کنید که چنین فرزندى دارید، چون جنگ بین کفر و مسلمان می باشد.
ما که در این انقلاب سهمى نداشتیم فکر میکنم با کشته شدن ، من سهم کوچکى در این انقلاب داشته باشم و به آن افتخار کنید که من میروم با این دشمنان انقلاب اسلامى ایران مبارزه کنم و آنها را از خاکمان بیرون کنم و این خون نا چیزم را امیدوارم که خداوند از ما قبول کند و ما آنرا را در راه اسلام هدیه مى کنیم.
این دنیا فقط براى امتحان است و امیدوارم که هر چه زودتر این اسلام را به پیروزى نهائى برسانیم انشاءالله و به امید خدا. همگى شما مرا حلال کنید و ازعوض من از بستگان و دوستان و آشنایان و اهالى عباس آباد حلالیت بگیرید . والسلام