مهناز بهرامی، نخستین و تنهاترین بانوی راهدار ایران است که در کولاک و سوز سرمای زمستان به دل جاده‌های برفی الیگودرز می‌زند تا راه را برای روستائیان باز و ناجی مسافران در راه مانده، باشد.

به گزارش روتیتر: حدود ۱۷ سال داشت که رانندگی را با تراکتور شروع کرد و زمین‌های کشاورزی پدرش را شخم می‌زد. چون عاشق ماشین و کامیون بود همیشه رویای کامیون‌دار شدن را در سر می‌پروراند و علی‌رغم مخالفت و تعصبات خاصی که خانواده نسبت به رانندگی ماشین سنگین برای یک دختر داشتند، به قول خودش دست بردار نبود تا اینکه با تلاش و سختکوشی زیاد بالاخره سال ۹۱ به این آرزویش دست یافت و رسید به روزی که کامیوندار شد و کامیونش را راهی جاده‌های پر پیچ و خم ایران کرد.

این خلاصه‌ای بود از زندگی مهناز بهرامی نخستین و تنهاترین بانوی راهدار ایران که سال‌هاست با کامیون دل به جاده‌های برفی شهرستان الیگودرز می‌زند تا راه را برای مسافران و روستائیانی که گرفتار برف و کولاک شده‌اند، باز کند.

مهناز بهرامی این بانوی الیگودرزی مجرد و متولد بهمن ماه سال ۵۹ است که سال ۹۷ وارد کار راهداری شده و این روزها هم که برف رخت سپید بر تن این شهرستان سردسیر و کوهستانی کرده است به طور شبانه‌روزی مشغول برف‌روبی و راهگشایی است.

با نخستین بانوی راهدار ایران هم صحبت شدیم تا از زندگی خود و چگونگی کار کردن با کامیون و ماشین‌های سنگین بیشتر برایمان بگوید.

از دوران بچگی علاقه زیادی به کامیون و کارهای سخت مردانه داشتم

خانم بهرامی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در الیگودرز اظهارداشت: نخستین و تنهاترین بانوی راهدار ایران هستم. از سال ۹۷ وارد این کار شدم و از دوران بچگی علاقه زیادی به کامیون،کارهای سخت و مردانه داشتم.

وی افزود: خانه ما ابتدا روستای جهان خوش بود در آن زمان خودم کارهای کشاورزی را با تراکتور انجام می‌دادم به طوری که با تراکتور بارها را جا به جا می‌کردم و شخم می‌زدم اما کم کم علاقه‌ام به این کار و ماشین سنگین بیشتر ‌شد و دوست داشتم روزی کامیون‌دار شوم.

این بانوی راهدار الیگودرزی عنوان کرد: حدود ۱۸ سالم بود که خانه‌مان از روستا به شهر الیگودرز آمد و رفتم برای خودم یک  سوپرمارکت زدم، حدود دو سال سوپرمارکت داشتم که بعد دوباره به سراغ ماشین و کار در آژانس رفتم و من نخستین کسی بودم که در شهرستان الیگودرز و استان لرستان آژانس بانوان را راه‌اندازی کردم.

وی بیان کرد: چند سالی بود که آژانس بانوان مشغول به کار بودم و مسافران دورن و برون شهری را جابه‌جا می‌کردم البته چون دیگر رانندگان زن برای جابه‌جایی مسافران برون شهری معمولا با محدودیت‌هایی مواجه بودند خودم بیشتر مسافران برون شهری را به مقصد می‌رساندم.

هر شب رویای کامیون‌دار شدن را در ذهنم مرور می‌کردم

بهرامی گفت: زمانی که راننده آژانس بودم دوباره دلم می‌خواست که به سراغ عشق دوران بچگی‌ام بروم، رانندگی با کامیون به یکی از رویاهایم تبدیل شده بود به طوری که هر شب در ذهنم مرور می‌کردم که  چطور یک روزی می‌توانم راننده کامیون شوم.

وی تصریح کرد: بالاخره سال ۹۱ برای گرفتن گواهینامه پایه یک به بروجرد رفتم و پس از گذراندن آموزش‌های لازم گوهینامه را گرفتم و به محض اینکه گواهینامه خودم را دریافت کردم و پس از آن کارت‌های هوشمند را نیز گرفتم. اما با خود گفتم حالا که گواهینامه بدون کامیون نمی‌شود این شد که خودروی پاترول و سمندم را فروختم و پولش را در یک بانک گذاشتم و وام گرفتم و در نهایت از یک شرکت خصوصی یک کامیون کشنده البرز خریدم.

این بانوی راهدار اظهارداشت: اوایل که خواستم کامیون بگیرم اکثر اعضای خانواده به ویژه پدرم شدیدا مخالف بود و می‌گفت اگر در بیابان بمانی و ماشینت خراب شود چه کسی می‌خواهد به تو کمک کند؟ کلا تعصب‌های خاصی داشتند اما من اصلا به حرف‌هایشان اهمیت نمی‌دادم نه اینکه بی احترامی به آنها  کنم، ارزش برایشان قائل بودم ولی راه خودم را می‌رفتم چون راهم طوری بود که خدایی نکرده سبب آبرویشان نمی‌شد و رفتارهایم نیز طوری نبود که بخوام مشکلی ایجاد کنم.

۶ ماه با کامیونم ترانزیت کار کردم و به مرز ترکمنستان رفتم

وی افزود: وقتی کامیون را خریم یک کفی به پشت آن بستم و حدود شش ماه تزانزیت با آن کار می‌کردم و چند نفری به سمت ترکمنستان می‌رفتیم البته چون این کار  خواب سر مرز داشت و کرایه‌اش به صرفه نبود ادامه ندادم و یک مدت سر خط کیش کار می‌کردم به طوری که نمک به کیش می‌بردم و سپس به بندر چارک می‌رفتم و با کامیون داخل لنج می‌شدم و بارم را خالی می‌کردم و دوباره به بومهن تهران برمی‌گشتم و دوباره بار می‌زدم.

بهرامی عنوان کرد: یک سالی با کفی کار کردم که بعد در یک رستوران بین راهی با یک راننده ازنایی آشنا شدم که گاز  ال. پی. جی کپسولی حمل می‌کرد. از او در مورد چگونگی کارش پرسیدم که گفت کار تمیزی است. کثیفی ندارد از طرفی نیازی به زنجیر و جرثقیل هم نیست. من که از کارش خوشم آمده بود پرسیدم چطور می‌توانم وارد این کار شوم که گفت بعید می‌دانم یک خانم را به سیستم پالایشگاه راه دهند.

وی تصریح کرد: به آن راننده گفتم اشکال ندارد شما فقط بگوئید من باید چه مراحلی را طی کنم؟ من تا آنجا هم می‌روم و بالاخره تلاشم را می‌کنم تا وارد شوم. این شد که من را راهنمایی کرد و من به پالایشگاه رفتم اما اجازه ورود به من ندادند و گفتند زن به پالایشگاه راه نمی‌دهند، مسئول حراست پالایشگاه نیز به هیچ عنوان زیر بار نمی‌رفت و گفت اگر می‌خواهی یک راننده بگیر پشت در بمان تا راننده بیاید بار را بزند و برگردد و از آنجا به بعد خودت هرجا می‌خواهی برو. این شد که به شرکت بوتان رفتم و رئیس‌اش به من گفت که اجازه این کار را به شما نمی‌دهند اما از آنجا که دید مصمم و علاقه به این کار دارم کلی رایزنی و نامه نگاری کرد تا اجازه این کار را برای من بگیرد.

با تلاش و دوندگی زیادی اولین راننده زن حمل مواد گازی از پالایشگاه شدم

این بانوی راهدار گفت: من عاشق کارهای سخت و نشدنی هستم و همیشه مصمم می‌شوم که من باید آن کار را انجام دهم و هر هدفی داشته باشم تا به آن نرسم دست بردار نیستم. برای حمل مواد گازی نیز چندین بار به شرکت نفت تهران رفتم و اینقدر دوندگی کردم تا بالاخره اجازه ورود به پالایشگاه سراسر کشور را هم گرفتم به طوری که سه کارت تردد ورود و خروج، کارت ایمنی پالایشگاه و کارت حمل مواد خطرناک را گرفتم و من اولین زنی بودم که این کارت‌ها را دریافت کرده بودم.

وی بیان کرد: حدود هشت سال در کار حمل گاز بودم تا اینکه سال ۹۷ ماشینم خیلی دیگر اذیتم می‌کرد، پدرم سال ۹۴ فوت کرد و چون خواهر و برادرهایم ازدواج کرده بودند و مادرم تنها شده بود این شد که من مجبور به فروش کامیونم شدم تا بیشتر پیش مادرم باشم چون در ماه پیش می‌آمد که تنها دو روز در خانه باشم و مابقی روزها تمام در جاده بودم.

این بانوی الیگودزی تصریح کرد: با توجه به شرایطی که برایم پیش آمد کامیونم را با ارزانی فروختم و با هزار سختی و بدهکاری در به در سراغ کار گشتم که در نهایت بعد از شش ماه دوندگی و با پیگیری فرماندار سابق الیگودرز وارد کار راهداری شدم.

وی خاطرنشان کرد: قبل از اینکه موفق به ورود به راهداری شوم رفتم شهرداری و درخواست کردم که وارد کار آتشنشانی شوم که گفتند نمی‌شود و آزمون دارد و اجازه نمی‌دهند، برای پیدا کردن کار هر ارگان دولتی که می‌رفتم می‌گفتند ما برای شما کاری نداریم حتی رفتم شهرداری و گفتم می‌توانم روی اتوبوس کار کنم که گفتند دیگر اتوبوس‌ها جمع شده‌اند.گفتم حاضرم روی ماشین حمل زباله کار کنم فقط نمی‌خواهم بیکار بمانم که شهردار گفت این کار به بخش خصوصی واگذار شده است و نمی‌شود ولی خود شهردار زنگ زد به فرماندار و مرا معرفی کرد و گفت این خانم فعالی است و اگر کاری از دستتان بر می‌آید برایش انجام دهید.

مخالفت مسئول راهداری برای ورود زن به کار راهداری

بهرامی اظهارداشت: وقتی فرماندار سابق الیگودرز برای کار در راهداری به مدیر کل راهداری استان زنگ زد، مدیر کل به هیچ عنوان زیر بار نمی‌رفت همچنین مسئول حراست هم تحت هیچ عنوان مانند پالایشگاه زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت راهداری در کل کشور نیروی زن ندارد یک زن چطور می‌تواند در برف و کولاک به گردنه‌ها برود، اصلا با عقل جور در نمی‌آید این بود که شش ماه تمام رفتم و آمدم تا اینکه قبول کردند از من تست بگیرند.

وی گفت: وقتی به راهداری رفتم چند تا از دستگاه‌هایشان را به من دادند و گفتند روی آنها کار کن، وقتی تست گرفتند و دیدند از نظر فنی و رانندگی مشکلی ندارم پذیرفتند و قبول کردند که کار کنم. از سال ۹۷ تاکنون در خدمت مردم هستم و به این شغلم افتخار می‌کنم.

بانوی راهدار الیگودرزی خاطرنشان کرد: وقتی می‌بینیم که واقعا دارم به مردم خدمت می‌کنم آرامش خاصی به من دست می‌دهد، اینکه در برف و کولاک مردم در جاده می‌مانند، ماشینشان به هر دلیلی از جاده خارج و خراب می‌شود و ما می‌توانیم یک انسان را نجات دهیم این مرا خوشحال می‌کند.

برای راهداران مرد عجیب بود که یک زن می‌خواهد راهدار شود

وی گفت: روز اولی که برای کار به راهداری رفتم برای همکارانم بسیار عجیب بود که یک زن می‌خواهد کار راهداری انجام دهد، برخی مدام به من می‌گفتند که تو چطور می‌توانی کار کنی! من نیز در پاسخ به آنها می‌گفتم من شبانه روز در مسیرهای مختلف کار کردم کیش و هزار گردنه رفتم. اینجا که شهر خودم است. می‌گفتند برفروبی فرق می‌کند گردنه صعب العبور داریم و زمستان که از جاده بیرون می‌روی هیچ کسی نمی‌تواند خودت را نجات دهد خلاصه یک سری ته دلم را خالی می‌کردند اما یک سری دیگر می‌گفتند اینها کار را برایت سخت می‌کنند تو گردنه حیران رفتی اینجا که برات چیزی نیست.

بهرامی تصریح کرد: اما من احساس می‌کنم این شغل برای خودم سخت نیست چون من عاشق کارهای سخت هستم و از این کار خسته نمی‌شوم امنیت شغلی داشته باشم حقوقم هم بیشتر شود حاضرم بیشتر از اینها کار کنم.

وی اظهارداشت: در این کار خواه و ناخواه روحیه مردانه می‌شود اما من در کارهای خانه به مادرم کنم می‌کنم و مشکلی ندارم و چون به موسیقی علاقه دارم کلاس آواز هم می‌روم. در بحث تحصیلات نیز اکنون دیپلم دارم ولی اخیرا برای تحصیل در رشته مدیریت ثبت نام کرده‌ام.

خانم بهرامی این راهدار پر تلاش که سال‌ها پیش از کار راهداری، کامیون‌دار بوده و با عشق دل به جاده‌ها سپرده است از خاطرات تلخ و شیرین دوران کامیون داریش می‌گوید.

وی افزود: موقعی که باکامیون خودم در جاده بودم برای حمل گاز از پالایشگاه به من زنگ زدند که سر فلان ساعت آنجا باشم من هم که با عجله داشتم از کرج برمی‌گشتم وارد محور اراک – ساوه شدم که چهار پسر جوان که سوار بر یک خودرو بودند وقتی دیدند یک خانم پشت فرمان کامیون است، خواستند اذیت کنند به طوری که می‌خواستند مرا  بترسانند به همین خاطر خیلی جلوی من می‌پیچیدند و تا من حرکت می‌کردم روی ترمز می‌زدند، خلاصه خیلی اذیت کردند به طوری که مزاحمت آنها حدود چهار کیلومتر طول کشید و هرچه بوق و چراغ می‌زدم اصلا اهمیتی نمی‌دادند که در نهایت همراه با یک ماشین پژو سبقت گرفتم و آنها به خاکی کشیده شدند و دیگر نتوانستد اذیت کنند.

بهرامی عنوان کرد: وقتی دیدم این چهار جوان اذیت می‌کنند و دست بردار نیستند  من هم طوری اذیتشان کردم و به آنها فهماندم که با زن هم نمی‌شود در بیفتند و فکر نکنند چون یک خانم پشت فرمان است می‌توانند اذیت کنند. در جاده بسیاری می‌خواستند با من کورس بگذارند و بترسانند اما من روی همه زن‌ها را سفید کردم.

اصلا با کامیون تصادفی نداشته‌ام

وی با اشاره به اینکه من چندین بار از نظر اخلاق به عنوان راننده نمونه انتخاب شده‌ام بیان کرد: خدا را شکر هیچ وقت با کامیون تصادف نداشتم فقط یک بار با سواری تصادف رخ داد که مربوط به زمانی بود که سرویس مدارس بودم و یک موتوری که سرعتش بالا بود از فرعی به سمت ماشین من آمد. تنها تصادف من در آنجا رخ داد.

و اما این بانوی راهدار که در روزهای سرد و سخت زمستان در الیگودرز که یک منطقه سردسیر است برای برفروبی به دل جاده می‌زند و شبانه روز تلاش می‌کند تا راه باز شود و مسافران گرفتار در برف و کولاک را نجات دهد، دغدغه‌هایی دارد که در ادامه از آن سخن می‌گوید.

بهرامی گفت: تمام نیروهای شرکتی راهداری اصلا امنیت شغلی ندارند، حقوقمان بسیار پایین است به طوری که ماهی چهار میلیون تومان دستمزدمان می‌شود از طرفی روند حقوق دهی هم بیش از حد ضعیف است و اصلا مرتب پرداخت نمی‌شود، گاهی یک ماه پرداخت می‌شود بعد تا سه ماه دیگر خبری از حقوق نیست.

تمام نیروهای شرکتی راهداری امنیت شغلی ندارند

وی تصریح کرد: پرداخت حقوق به پیمانکارها بستگی دارد و باید گفت با این حجم کاری که به صورت شبانه روز است این حقوق بسیار کم است چرا که ما در فصل سرد و زمستان اصلا چیزی به عنوان ساعت کاری نداریم به ویژه در الیگودرز که سردسیر است.

این بانوی راهدار اظهارداشت: شرایط کاری ما طوری است که بارها پیش آمده که ساعت دو یا سه شب به من زنگ می‌زنند و باید برای برفروبی بروم. چون من یک زن هستم پس از انجام کار نیز در هر ساعتی از شب باشد باید برای خواب به خانه برگردم اما همکارانم اینطور نیستند و ممکن است حتی ۱۰ شبانه روز در اداره بمانند و خانواده‌شان را هم نبینند، مثلا اگر ساعت چهار یا پنج صبح کارم تمام شود باید به خانه برگردم و دوباره ساعت هفت صبح به سر کار بروم.

بیشتر بخوانید

وی افزود: از مسئولان مربوطه درخواست دارم که به فکر نیروهای شرکتی راهداری و تبدیل وضعیت آنها  باشند چرا که حجم و ساعت کاری آنها زیاد است اما حقوق دهی سر ماه نیست و مشکل داریم. با این وجود من مجردم اما همکارانم که متاهل و دارای چند فرزند هستند این حقوق اصلا کفاف مخارج زندگیشان را نمی‌دهد بنابراین می‌طلبد مسئولان نگاه ویژه‌ای به این نیروهای شرکتی راهداری داشته باشند.

انتهای پیام/۶۴۲/ش

By rotit

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *