له گزارش پایگاه خبری و تحلیلی روتیتر : باز هم می گویم این یادداشت برای دفاع از مصطفی سعیدی سیرایی نیست، که به اندازه خودش و به اندازه قدر و توانش خطاهایی داشته که بعضی هایش خیلی بزرگ بوده، اما…
می گویند، مصطفی سعیدی سیرایی اشتباهات زیادی داشته است، می پذیرم! مگر مصطفی معصوم است، یا همه کارهایش درست است؟
می گویند: مصطفی سعیدی سیرایی در انتصاباتش اشتباه داشته و افرادی را در پست هایی گذاشته است که جایشان آنجا نبوده است، می پذیرم، مگر گنده ی شهرداران کرج، که حالا معلوم نیست کجاست و یک روزی با یک پیکان در این شهر تردد می کرد و الان می گویند، پولش را با پارو هم نمی شود شمرد، همه مدیرانش را درست بر جایشان گمارد؟
می گویند: مصطفی سعیدی سیرایی به آدمهایی میدان داده که تا کنون پست و منصبی نداشتند و با تجربه ها را گذاشته کنار و از این آدمهای دست چندمی استفاده می کند، باز هم پذیرم، مگر شهرداران قبلی ای که بر سر کار بودند، با تجربه ها را با شعار جوان گرایی عقب نزدند، الان کسی می داند، یاری کجاست؟ یاری همان که چند روزی قرار بود سرپرست باشد ۹ ماه سرپرست شد تا مجید سریزدی را بتوانند شهردار کنند! همان یاری را می گویم.
می گویند: مصطفی سعیدی سیرایی شهر را قفل کرده و کسی نمی تواند کاری انجام دهد، می گویم دهنت گلاب، قند عسل ، حرفت مثل آن شیره انگور تازه شیرین، اما پدر بیامرز مگر همان شهرداری که بعدها شد نماینده اراک شهر را قفل نکرد و همه کارها نخوابید….
می گویند… که دیگر می گویم، همه شهردارها یک وقت هایی کارهایی می کردند که آدم هاج و واج می ماند، مصطفی سعیدی سیرایی هم از آن دست آدمهاست. اشتباه می کند، بی تدبیری می کند، آزمون و خطا می دهد، خلاصه …
آخرش که کم می آورند می گویند، این مصطفی سعیدی سیرایی شهرداری را با هیات اشتباه گرفته و هیاتی کار می کند. اینجا می گویم، دیگر نمی پذیرم.
می گویم آنهایی که این حرفها را می زنند یا هیات نمی دانند چیست؟ یا نمی دانند چگونه هیات اداره می شود؟
اگر فقط بگوییم مصطفی سعیدی سیرایی هیاتی است و هیچ تجربه دیگر شهرداری ندارد، که به اندازه خود در بخش های مختلف شهرداری از جز ترین تا کل ترین آن حضور داشته یعنی از مدیریت رفاه شهرداری کرج گرفته تا عضویت در شورای شهر، و بخواهیم عملکردش را فقط با همین خط کش هیات بسنجیم، می گویم، وقتی میزش را بر می دارد می برد می گذارد جلوی درب ورودی شهرداری و معاونین اش را هم می نشاند کنارش تا کار مردم را انجام دهد، از مردم داری هیات یاد گرفته است.( Democracy in social participation)
باز هم می گویم این یادداشت برای دفاع از مصطفی سعیدی سیرایی نیست، که به اندازه خودش و به اندازه قدر و توانش خطاهایی داشته که بعضی هایش خیلی بزرگ بوده، اما…
وقتی می رود با پرسنل عمران شهرداری فوتبال بازی می کند، مدیریت غیر طبقاتی هیات را به رخ می کشد. نه مثل آن معاون معاون معاون شهردار که اگر رعیت بیچاره می خواست برود ببیندش می بایست روزها جلوی منشی خانم اش سرخم می کرد تا بلکه آن معاون دست چندم امضای خود را به زیر آن بیاندازد. بماند که اگر قرار بود فلان معاون مالی اقتصادی شهرداری را می دیدید، باید می رفتید اول حق حساب می دادید وقت می گرفتید آن وقت از اگر آن نفر چندم دفتر حق حساب بگیر اجازه می داد می رفتید آقای معاون را می دیدید.
نه اینکه الان اینگونه نیست، ممکن است الان در بخش های مختلف شهرداری باشد، اما مدیریت هیاتی آمده تا نشان دهد که سبک نوین مدیریت دیگری هم وجود دارد. این سبک نوین مدیریتی را من نمی گویم “ریچارد ردونت” فرانسوی می گوید که از آن با عنوان سبک مدیریت (free from organization) یاد می کند یعنی سازمانهای مدیریتی ساختار آزاد.
وقتی غلام رضوانی می شود معاون خدمات شهر، به او هزار انگ می زنیم که فلانی بنا و آهنگر و … است مگر آن دکتر مهندسای قبلی چه کردند که غلام رضوانی هیاتی نتواند انجام دهد؟ وقتی مدیریت اش را در عمود ۱۴۱۸ در شارعالعباس عراق یا با هیات ابناءالعلی در ایام اربعین می بینیم آن وقت است که باید بگوییم مدیریت هیاتی یعنی چه؟
به قول ما مشهدی ها ۴۸ ام امام یا همان ۲۸ صفر وقتی به موکب خ امام رضای کرج که می رسی مگر می توانی مدیریت کف میدان غلام رضوانی را نبینی؟! حالا بماند اینکه غلام رضوانی از کف کف شهرداری کرج شروع کرده حالا هم که بعد سی سال تجربه شده معاون خدمات شهر باید به او بگوییم مدیریت اش هیاتی است که ای کاش مدیریت اش هیاتی بود.
همین محمد محمودی همان که دم چندین هزار نفره روز عاشورای هیات انصار را می گیرد، وقتی بشود مدیر سازمانی که سالها در آن کار کرده می شود آدم هیاتی بی تجربه یا اینکه …
سالها از این سازمان به آن سازمان رفته و در بخش های مختلف از نظارتی تا اجرایی اکر کرده حالا اگر بشود رییس سازمان هیاتی است؟ و بخاطر هیاتی بودنش شده رییس سازمان !
یا همین حمید عبداله پوری که می گویند مداح است و شده مدیر سازمان. خطا کرده مداح شده، جرم کرده در مدح و ثنای سید و سالار شهیدان می خواند، یا اینکه مدیریت هیاتی اش بد بوده! او اگر به مداحی اش معروف است پس در مدیریت هیاتی اش موفق بوده، اگر حرف آن کافر فرانسه نشین را قبول داشته باشیم مدیریت هیاتی مدیریتی نوین و با ساختاری آزاد است.
اصلا به سابقه این آقای مداح هم کاری نداشته باشیم که یک زمانی کارشناس روابط عمومی بود، بعد شد معاون روابط عمومی، بعد شد معاون سازمان، بعد شد معاون منطقه، بعد مدیر منطقه و حالا شده مدیر سازمان، این اگر رشد از کف و بدنه شهرداری نیست اسمش چیست؟
جالب است این روزها شده دعوای مدیریت هیاتی و مدیریت علمی، کمی زوم بک کنیم می بینم در دوران چمران تخصص و تعهد داغ بود، اگر کمی بالا رویم، می بینیم اصلا دعوای تعهد و تخصص نیست، دعوای آنارشیسم سوسیالیستی کارل مارکس که خود را در قالب هیچ جامعه نمی بیند، و لیبرال دموکراسی “جان لاک”و “آدام اسمیت” که همه اش می شود آنجا که منفعت اقتضا کند اگر هم از جو به این ها نگاه کنی می بینی دعوای تفکر مدیریت غرب و شرق با نظریات فایده گرایانه “جرمی بنتام” و “جان استوارت میل” است با تفکر مدیریت خدمت مدارانه امیر المومنین علی(ع). همانا حکومت وسیله آب و نان نیست، بلکه امانتی است برای خدمت به مردم ( نامه ۵ نهج البلاغه نامه به اشعث ابن قیس فرماندار آذربایجان).
آیا همین هیاتی هایی که الان بر سر کارند خوب کار کرده اند، یا اصلا هیاتی کار کرده اند، می گویم نه! این ها هم ممکن الخطائند.
ببریدشان بگذارید کنار دیوار شلنگ را باز کنید رویشان و هر آنچه می خواهید برشان تیر و تفنگ بیاندازید اما به مدیریت هیاتی اشان خدشه وارد نکنید، که اگر فقط ۱۰ درصد از مدیریت هیاتی اشان را به کار می بستند و از مدیریت علمی دکتر مهندس ها دور می شدند، الان وضعی به مراتب بهتر داشتیم. چرا که در تفکر هیاتی خدمت ملاک است نه منفعت!
مدیریت هیاتی یعنی رهبری فکری جامعه (social leadership)
مدیریت هیاتی یعنی مدیریت کاملاً مشارکتی (participative management)
مدیریت هیاتی یعنی تفویض اختیار (Delegation of authority)
مدیریت هیاتی یعنی مدیریت غیر متمرکز (uncenteralization)
مدیریت هیاتی یعنی مدیریت اثربخشی (Effectiveness)
مدیریت هیاتی یعنی شایسته سالاری (suitability system)
مدیریت هیاتی یعنی هماهنگی (coordinating)
و مدیریت هیاتی یعنی مدیریت ساختار آزاد (free from organization)
این ها را همان منحوسین مجوسین یعنی “پیتر سینگه” و “ریچارد ردونت” فرانسوی گفته اند.