در این روزها که بوی نو شدن سال هم نم‌نم به مشام می‌رسد، همه‌جا حرف از برپایی سوروساط میهمانی و میهمان‌نوازی است. مردمان غیور خطه جنوب سرزمین مادریمان هم که هرساله این ایام سنگ تمام می‌گذارند. خلاصه کلام این‌که به برکت نام نام آوران، دلیر مردان و شاهدان شهیدمان این روزها ایران عزیز پر از خبرهای خوب است.

به گزارش روتیتر: در این روزها که بوی نو شدن سال هم نم‌نم به مشام می‌رسد، همه‌جا حرف از برپایی سوروساط میهمانی و میهمان‌نوازی است. مردمان غیور خطه جنوب سرزمین مادریمان هم که هرساله این ایام سنگ تمام می‌گذارند. حرف از محفل میزبانی شهیدان است و راهیان سرزمین نور  و خبرها و حال و احوال خوبی که قرار است برکتش روزهای پایان سال قدیم و آغاز سال جدیدمان را در آغوش بگیرد. خلاصه کلام این‌که به برکت نامِ نام آوران، دلیر مردان و شاهدان شهیدمان، این روزها ایران عزیز پر از خبرهای خوب است.

*شهیدان همچنان پای کارند!

از سرزمین نور گفتیم و راهیانش. سرآغاز و حسن مطلع این بسته از خبر خوب هم، سهم این دیار باشد و مردان مردش. به لطف وجود دشمنان قسم‌خورده این نظام و انقلاب، سالی که گذشت، برای خانواده بزرگ ایران‌زمین سراسر التهاب بود و فرازونشیب و نوک پیکان تمام دشمنی‌ها و دسیسه ها هم، به سوی نسل جوان بود و نوپا. عجیب هم نیست! بالاخره برای جنگ با  این لشکر مقتدر و رو به جلو، یا باید شعار «فرزند کم‌تر، زندگی بهتر» را روی بیلبوردهای شهر و روستایمان بالا ببرند، یا اگر جواب نگرفتند، آستین بالا بزنند و وسط معرکه بیایند تا شاید به خیال خودشان بتوانند دست جوان و نوجوانمان را بگیرند و با زرق‌وبرق‌های پوشالی فریبشان دهند. اما چیزی که آنها را  زمین‌گیر کرده و عمری است هراسانند و دست‌وپا می‌زنند،«فرهنگ جهاد و شهادت» مردم ایران است. فرهنگی که آن‌چنان در پوست و گوشت پیر و جوان رسوخ کرده که هیچ زرق و برقی نمی‌تواند بر درخشش آن غالب شود. 
 رئیس سازمان بسیج دانشجویی کشور گفت: «ظرفیت اعزام دانشجویان بسیجی به مناطق عملیاتی جنوب نسبت به سال گذشته ۳ برابر افزایش یافت.» به کوری چشم تنگ نظر و دل سیاهشان، شهیدان با خون پاکشان همچنان پای کارند تا یک وجب از خاک و یک نفر از سرمایه های این ارض مقدس به دست اجنبی نیفتد.

*خدا را شکر که دولت مردمی، درد مردم را درک می کند!

در این‌که بسته خبر خوبمان هرروز وزین است و پروپیمان شکی نیست، اما باید قبول کرد، درب این بسته را که باز می‌کنیم بعضی خبرها کمی سنگین‌تر از بقیه هستند. البته بستگی به سلیقه و مزاج خوانندگان هم دارد، ولی حرف از پیشرفت و توسعه، علم و دانش، ایمان و باور و امثال اینها که می شود، بالاخره سیلی به دشمنان است و افتخار و اقتدار ایران و خوشایند هر ایرانی با غیرت و وطن دوست. ولی باید پذیرفت که میان این‌همه درد دل‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امثال این‌ها که حربه‌ای به دست بدخواهان هم شده‌ و باید بپذیریم سنگینی‌اش این روزها به جان ملت غیور ایران نشسته است، شاید خبری مثل این یکی، حسابی حال آدم را خوب کند و امید را برای رسیدن به مدینه‌ای فاضله بیشتر:«در پی برخی گزارش‌ها از نارضایتی نسبت به عملکرد شعبه ۷ تأمین اجتماعی تهران در غرب پایتخت، تیم بازرسی ویژه دفتر رئیس جمهور در قالب گشت ارشاد مدیران به‌صورت سرزده در ساختمان‌ ۹ طبقه این شعبه در منطقه‌ رودکی حضور یافت و از نزدیک روند پاسخگویی و رسیدگی به کار مراجعان به این مرکز را مورد بررسی قرار داد و در پی ابراز برخی نارضایتی‌ها از عملکرد و نحوه خدمت‌رسانی شعبه ۷ تأمین اجتماعی تهران رئیس این شعبه از مسئولیت خود تعلیق شد.» خدا را شکر که دولت مردمی، درد مردم مهربان و بی نظیر ایران را درک می کند و برای آرامش و آسایش ولی نعمتان خود پا به میدان می گذارد . به امید ایرانی آباد.

*تلاشی برای دیدن لبخند فرزندان ایران زمین

در سکوتی عمیق روی نیمکت نشسته بود و فقط به بچه‌ها نگاه می‌کرد. رد نگاهش را که زدم، دیدم در پی دویدن، از پله‌های سرسره بالا رفتن و لی‌لی بازی کردنشان بود. بی‌اختیار و بدون معطلی به کفش‌هایش نگاه کردم. شاید اولین فکری که به ذهنم رسید حسرت یک کفش نو یا یک جفت کفش کتانی خوشگل و خوش‌رنگ بود. اما نه! کفش‌های خودش حرف‌های زیادی برای گفتن داشت و کلی زیبا بود. در همین فکرها بودم که یک سرویس ناشیانه و یک ساعد کج‌وکوله توپ والیبال زرد و سرمه‌ای رنگ را جلوی پای پسرک انداخت. با خودم گفتم وقت هنرنمایی اوست! مطمئن بودم این فرصت طلایی را برای پیدا کردن دوستانی شاد و پرانرژی از دست نخواهد داد. بچه‌ها از دور فریاد می‌زدند:« بندازش!» هر کس با انگشت به خودش اشاره می‌کرد و از پسرک می‌خواست تا توپ را به دست اون برساند. اما او فقط نگاه کرد و دریغ از یک تکان کوچک! یکی از بچه‌ها به‌طرف او دوید. اخمی کرد و توپ را با کلی غرولند برداشت و آخر سر هم با نگاهی چپ‌چپ گفت:« چی می‌شد می‌انداختی تا این‌جا نمیومدیم ؟!» نزدیک‌تر رفتم. صورت آرام و مهربان او زیر نور آفتاب برق می‌زد. مادر به همراه خواهر کوچولو که هوس ویلچر سواری به سرش زده بود سر رسیدند. با دو تا بستنی که قرار بود شوری اشک‌های پسرک را شیرین کند!

بماند که چقدر از این صحنه‌ها دیده‌ایم و چقدر برای نعمت سلامتی، خداوند را سپاس گفته‌ایم. اما دم دانشمندان ایرانی و فناوران دانش بنیان گرم که با علم و عمل برای خدمت به خلق خدا، شکرگزار این نعمت بی حد و اندازه  خداوندند. آنها ربات توانبخشی را برای آموزش گام به گام بیماران مبتلا به مشکلات حرکتی تولید کردند. رباتی که با یک چهارم هزینه نسبت به نمونه خارجی در کشور بومی‌سازی شده است و به وسیله آن، بیماران ایستادن و سپس حرکت کردن را تمرین می کنند. در ضمن این دستگاه، یک آموزش گام برداری به بیمار می‌دهد و باعث بهتر شدن کیفیت یادگیری می شود. راستی ایران و ایرانی باز هم سربلند و سرافراز است؛ این دستگاه به کشور های مختلف هم صادر خواهد شد.

*باز هم ناز شست دانش بنیان‌ها! این بار با دوربین حرارتی 

آن روزها که جنگ ۸ ساله را به ما تحمیل کردند، همه دنیا بود علیه یک ایران، همه داشته‌های نظامی یک دنیا بود و نداشته های ایران . اما کور خواندند! با اینکه  ایران تنها بود و امکاناتی نداشت، اما بر خلاف انتظار تمام دنیا، توانست و آن‌هم چه توانستنی! آن‌قدر محاسباتشان اشتباه از آب درآمد که به خیال خودشان دعوایی چندساعته و چندروزه، هشت سال طول کشید و یک وجب خاک هم عایدشان نشد. اما چه کسی است که نداند آن روزها انقلاب ایران نوپا بود و به برکت وجود نالایق خاندان پهلوی، ایران دستاوردی از علم و دانش و فناوری‌های نظامی نداشت. اما امروز بعد از ۴۴ سال همه چیز فرق کرده است. انصافاً پای غرور و عِرق ملی که به میان می‌آید حساب و کتاب فرق می‌کند. انگار یکباره فضیلتی می‌شود بی‌نظیر و مقدس! همان پایه و اساسِ خبر خوبمان که امروز هم فراوان از آن گفتیم. هم از شاهدان شهید سرزمین‌های نور، هم خدمت‌گزاران نظام و دولت‌مردان مرد و هم سرفرازان دانش بنیان. این یکی هم نوش جانتان ایرانیان غیور! «یک شرکت دانش‌بنیان موفق به تولید دوربین حرارتی به منظور دیده‌بانی نظارت و مراقبتِ شناسایی کنترل آتش و تعیینِ وضعیتِ اهداف در تاریکی مطلق شده است. از مزایای این دوربین عدم امکان شناسایی توسط دشمن به دلیل غیر فعال بودن سیستم و امکان شناسایی برخی از وسایل استتار شده و خارج از دید، مشاهده و آشکارسازی اهداف در روز شب تاریکی مطلق مه غلیظ دود گرد وغبار و… است.»باز هم خدا قوت و موفقیتتان روز افزون!

*بهانه ای برای دلتنگی 

هنوز آنقدر از نیمه شعبان نگذشته که هوای انتظار یادمان برود و دلتنگی فراموشمان شود.  هر چند که برای منتظران واقعی مهدی موعود (عج)  نیمه شعبان و جمعه ندارد! آنها لحظه لحظه از زندگی به دنبال بهانه برای فریاد عشق و انتظارند.  مثل صاحب باصفا و عاشق مغازه مصالح ساختمانی نانوا کناری که دل‌تنگی را بهانه کرد تا سه‌شنبه‌هایش را «سه‌شنبه مهدوی» بنامد و با تخفیف سه درصدی روی کلیه اجناس مغازه اش ، مشوقی باشد برای دعای تعجیل در فرج و سلامتی حضرت صاحب الزمان (عج). 

*لحظه لحظه زندگی ام نذر سلامتی و آمدنت!

در سخنان مرحوم آیت الله ناصری و در اشاره به احادیثی درباره انتظار فرج آمده است:«  ما در برابر حضرت بقیهالله روحی‌ له الفداء یک وظیفه اضافه‌ای علاوه بر وظایف مقام ولایت داریم و آن این است که باید منتظر ظهور حضرتش باشیم. نبی مکرم اسلام می‌فرمودند: «افضل اعمال أمّتی انتظار الفرج»؛ (کمال‌الدین/۲/۶۴۴) یعنی بهترین اعمال عبادی امت من انتظار فرج امام زمان است.» چه خوب است در این روزهای پر هیاهو، بیشتر به یاد صاحب و اماممان دلتنگ باشیم و برای سلامتی و آمدنش به رسم سادگی و صفای آقای نانوا کناری و امثال او لحظه لحظه از زندگیمان را نذر سلامتی و آمدن او کنیم.

«اللّهمَّ عجِّل لولیِّکَ الفَرَج»

By rotit

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *