روتیتر:
مجلس شورای اسلامی رکن قوه مقننه در نظام جمهوری اسلامی ایران است که از نمایندگان منتخب مردم تشکیل شده و مصوبات آن پس از طی مراحلی برای اجرا به قوه مجریه و قوه قضائیه ابلاغ خواهد شد.[۱]
یکی از اصول اساسی و مهم در گزینش ها مسئله «شایسته سالاری» است؛ چرا که هر کدام از ما با انتخاب نماینده ای مجرب، متعهد، توانمند و شایسته می توانیم، سلامت و کارآمدی سیستم تصمیم گیری و نظارت کشورمان را تضمین نموده، و شاهد پیشرفت و تعالی هر چه بیشتر کشورمان باشیم.
در این نوشتار تلاش می شود ضمن بررسی مفهوم شایسته سالاری، دیدگاه قرآن و سیره پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) را در این خصوص بیان کنیم. مطلب را از نظر می گذرانیم:
¤¤¤
واژه شناسی
شایسته سالاری [۲] یا شایسته محوری مفهومی رایج و شناخته شده در علوم سیاسی و حکومت داری می باشد. شایستگی به معنای داشتن توانایی، مهارت، دانش، لیاقت و صلاحیت است.[۳]
شایسته سالاری،اولین بار توسط «مایکل یانگ»، جامعه شناس بریتانیایی به کار برده شد. او در تعریف شایسته سالاری می نویسد: «شایسته سالاری سیستمی است که رهبری به واسطه نخبگان را مهیا می سازد.»[۴] شایسته سالاری بنا به تعریف او سیستمی است که نقش های اجتماعی را به افراد براساس توانایی آنها، بدون لحاظ هر مزیت دیگری از قبیل: ثروت، طبقه اجتماعی، نژاد، اصل و نسب و… واگذار می کند.
در شایسته سالاری، هدف این است که افراد شایسته و برگزیده مشغول در پست های فرماندهی و مدیریت در سلسله مراتب شوند و تصمیم گیر و الگوساز باشند.
در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تأکید شده: «در ایجاد نهادها و بنیادهای سیاسی که خود پایه تشکیل جامعه است، براساس تلقی مکتبی، صالحان عهده دار حکومت و اداره مملکت می گردند.»[۵] شایسته سالاری اصلی است که با فطرت انسانی سازگار و در تمامی فرهنگ ها و مکتب های بشری مورد اتفاق است. اگر اختلافی در این زمینه وجود داشته باشد، به تشخیص معیار صلاحیت و شایستگی مربوط است که اقوام گوناگون هر کدام معیار خاصی برای آنها در نظر می گیرند. در فرهنگ اسلام همچون دیگر فرهنگ های اصیل، معیار شایستگی، برخورداری افراد از تخصص و تعهد به یک باره است؛ به طوری که فرد افزون بر برخورداری از تخصص و توانایی لازم در انجام مسئولیت های محوله خود را به حفظ حدود و مقررات تعیین شده موظف بداند. رعایت این اصل، به ویژه در سپردن مسئولیت های مهم و کلیدی از اهمیت به سزایی برخوردار است.
شایسته سالاری در قرآن
در منطق قرآن کریم منصب ها و مسئولیت ها، امانت هایی به شمار می آیند که باید به اهلش واگذار شوند؛ چنان که می فرماید: «ان الله یامرکم ان تودو الامانات الی اهلها؛[۶] همانان خداوند شما را امر می کند که امانت ها را به اهل آن واگذار کنید.»
بدیهی است که رهبری امت اسلامی و منصب حکومت نیز از مهم ترین امانت هایی است که تکلیف ما در برابر آن بسیار خطیر و سنگین است. [۷ ]در آیه ۱۰۵ سوره مبارکه انبیا نیز تأکید شده است که حکومت و سروری بر زمین، میراث بندگان صالح و شایسته خداوند است: «ان الارض یرثها عبادی الصالحون» با توجه به کلمه صالحون در این آیه که معنای گسترده و وسیعی دارد، همه شایستگی ها به ذهن می آید؛ شایستگی از نظر عمل و تقوا، شایستگی از نظر علم و آگاهی، شایستگی از نظر قدرت و قوت و شایستگی از نظر تدبیر و نظم و درک اجتماعی. هنگامی که بندگان با ایمان این شایستگی ها را برای خود فراهم سازند، خداوند نیز کمک و یاری می کند تا آنها بینی مستکبران را به خاک بمالند، دست های آلوده شان را از حکومت زمین کوتاه کنند و وارث میراث های آنها گردند.[۸]
در قرآن موارد و نمونه های بسیاری وجود دارد که به شایستگی و اهلیت کارگزاران دلالت دارد که در این مختصر به بعضی از آنها اشاره می شود.
گفت وگوی خداوند با حضرت ابراهیم(ع) به روشنی از لزوم رعایت شایستگی و اهلیت در واگذاری مسئولیت ها به افراد حکایت دارد: «هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را پیشوا و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: آیا از دودمان من نیز چنین خواهند بود؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد.» [۹]در این آیه لزوم آزمون و احراز شایستگی افراد، قبل از انتخاب آنان برای مدیریت و رهبری جامعه بیان شده است. [۱۰]
نمونه دیگر زمانی است که بنی اسرائیل از پیامبر خود به نام «اشموئیل»(ع) درخواست فرماندهی کردند تا به همراه او با ستمگران بستیزند. او نیز به دستور خداوند طالوت را به فرماندهی آنها برگزید؛ ولی بنی اسرائیل به خاطر کمی ثروت طالوت به پادشاهی او معترض بودند. در این زمان پروردگار حکیم، علم و نیروی بدنی فراوان طالوت را به آنها گوشزد نمود و او را شایسته زمامداری اعلام کرد و فرمود: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و [قدرت] جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، می بخشد.» [۱۱] با توجه به این آیه برتری توانایی های علمی (اعلمیت) و جسمی فرد، ملاک شایستگی او برای زمامداری جامعه می باشد و وجود همین توانایی های علمی و جسمی فراوان در طالوت، ملاک انتخاب وی از جانب خداوند برای زمامداری بنی اسرائیل بوده است و به همین دلیل امتیازات طبقاتی و ثروت، ملاک شایستگی برای زمامداری نیست.[۱۲]
شاهد دیگر این مسئله هنگامی بود که حضرت یوسف(ع) سرفرازانه از زندان آزاد شد و عزیز مصر درصدد واگذاری مسئولیتی به وی گردید. او گفت: «قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم؛[۱۳] مرا بر خزانه های این سرزمین بگمار؛ زیرا من نگهبانی دانا هستم.» در این آیه جمله «انی حفیظ علیم» علاوه بر اینکه حاکی از توان و دانش یوسف(ع) است، دلالت بر این نیز دارد که در این آیه دانش و توان، دو شرط اساسی برای مدیریت و تصدی امور ذکر شده و همچنین نشان می دهد که تعهد بدون تخصص و دانش، و نیز تخصص بدون تعهد، کارساز نیست[۱۴] و همه این موارد همان معنای شایسته سالاری را به خوبی بیان کرده است.
شایسته سالاری در سیره پیامبر اعظم(ص)
در بیان و سیره پیامبر اعظم(صل الله علیه و آله) نیز به گونه ای شفاف و گویا، توجه به این اصل مشاهد می شود؛ چنان که در بیانی شیوا می فرمایند: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم ان فیهم من هو اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنه نبیه، خان الله و رسوله و جمیع المسلمین؛ هر کس کارگزاری از مسلمین را به کار بگیرد و حال آن که می داند در بین مسلمانان کسی هست که از او شایسته تر و داناتر به کتاب خدا و سنت رسولش است، به خداوند و رسول او و تمام مسلمانان خیانت کرده است.»[۱۵]
تأکید رسول خدا(ص) بر معیار لیاقت و شایستگی افراد و برخورداری آنان از تعهد همراه با تخصص و توانایی در انجام مسئولیت های محوله تا اندازه ای بود که اگر فردی هرچند باایمان و متعهد، از تخصص و توانایی لازم در انجام یک مسئولیت بی بهره بود، از واگذاری آن منصب به وی خودداری می کردند. روزی ابوذر، صحابی بزرگ و وفادار رسول خدا(ص) از ایشان درخواست کرد تا منصبی به وی واگذار کنند. رسول خدا(ص) افزون بر دل جویی از وی فرمودند: «ای ابوذر! تو را دوست دارم و هر آنچه برای خود می پسندم، برای تو نیز می خواهم. [اما مسئولیت ها و امانت هایی هستند که اگر انسان به نحو شایسته از عهده آن ها برنیاید، مایه خواری و پشیمانی وی در قیامت خواهند شد. ]من تو را در مدیریت ضعیف می بینم؛ پس هیچگاه مسئولیت و حکومت بر حتی دو نفر را نیز قبول نکن!»[۱۶]
پس از فتح مکه نیز هنگامی که به سوی حنین در حرکت بودند، جوان ۲۱ ساله ای به نام عتاب بن اسید را در مقام فرماندار مکه برگزیدند و فرمودند: «اگر برای اداره مکه بهتر از تو کسی را می شناختم، او را برمی گزیدم.» و پاسخ ایشان به اعتراض برخی که تصور می کردند شایستگی به سن و سال یا جاه و مقام است، چنین بود:
نباید هیچ یک از شما به خاطر کمی سن و سال، با او مخالفت کند؛ زیرا هر که سن بیشتری دارد، [لزوماً] برتر نیست، بلکه کسی برتر است که بزرگ تر باشد.[۱۷]
در روایتی دیگر تعهد و تخصص را به منزله دو شرط لازم در مدیریت و رهبری می دانند و می فرمایند: «رهبری و امانت امت، صلاحیت ندارد، جز برای کسی که از سه ویژگی برخوردار باشد:
پارسایی تا او را از معصیت بازدارد؛
بردباری تا بتواند با آن خشمش را کنترل کند؛
مدیریت نیکو بر مجموعه تحت مدیریتش تا برای آنان همانند پدری مهربان باشد.»[۱۸]
شایسته سالاری در گفتار سیره علوی (ع)
امام علی(ع) هم در گفتار و هم در رفتار خویش بر این ویژگی تأکید خاصی داشتند. آن حضرت در سخنی شرط رهبری را توانایی و دانایی دانسته، با اشاره به لزوم رعایت اهلیت در منصب خلافت می فرمایند: «ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله فیه؛ [۱۹] ای مردم! همانا سزاوارترین مردم به امر خلافت و رهبری امت تواناترین بر اداره آن و داناترین به فرمان خداوند در فهم مسائل می باشد.»
در سخنی دیگر نیز شرط رهبری را این گونه ذکر فرموده اند: «من احسن الکفایه استحق الولایه ؛[۲۰] آن کس که درست از عهده اداره امور برآید، شایستگی رهبری بر امت را دارد.»
این گونه روایات نشان می دهند که آن حضرت توجه خاصی به این اصل داشته اند و از میان آموزه های فراوان در سیره حکومتی آن امام نیز می توان به دقت و حساسیت بالایشان در انتخاب کارگزاران و صاحب منصبان اشاره کرد.
ایشان پس از پذیرش منصب خلافت دلیل آن را نبود شخص شایسته ای برای حکومت دانسته، در نامه ای خطاب به کوفیان فرمودند: «خداوند آگاه است که چاره ای جز پذیرش حکومت نداشتم و اگر شایسته تر از خود را می یافتم، هرگز بر او پیش قدم نمی شدم.»[۲۱]
در عهدنامه معروف مالک اشتر نیز به وی می فرمایند: «سپس در امور کارگزارانت بنگر، آنها را آزموده و بعد به کار گیر! محور گزینش تو، میل و گرایش شخصی نباشد؛ زیرا که این دو کانونی از شعبه های جور و خیانت است و از میان آنها افرادی که با تجربه تر، پاک تر، اصیل تر و پیشگام تر در اسلام اند، برگزین؛ زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاک تر است و افرادی کم طمع و در سنجش عواقب امور بیناترند.»[۲۲]
ویژگی های کارگزاران
با توجه به این نامه از نگاه آن حضرت، زمامداران باید از ویژگی های ذیل برخوردار باشند:
۱- توانمندی و کارآمدی: «بزرگی کار، وی را از پا درنیاورد و قدرت تصمیم گیری را از او نرباید.»
۲- تجربه و آزمودگی: «اهل تجربه باشد.»
۳- سلامت روحی: «اهل حیا و عفت باشد.»
۴- اصالت خانوادگی: «از خانواده ای اصیل و درست کردار باشد.»
۵- دیانت پایدار: «از پیشگامان در گرایش به اسلام و دینداری باشد.»
امیرالمؤمنین(ع) در تمام شئون حکومت خویش نیز، حق محوری را بر مصلحت اندیشی ترجیح داده، در نصب کارگزاران حکومتی نیز چنین رفتاری داشت و جز صالحان و شایستگان را به امارت منصوب نمی کرد؛ بدین معنا که موقعیت اجتماعی و خانوادگی افراد و امتیازهای گوناگون، به جز تقوا و کاردانی، در انتصاب آنان به مقام های دیوانی بی اثر بود؛ چنان که «ابن عبدالبر آندلسی» در این باره می نویسد: «و لایخص بالولایات الااهل الدیانات و الامانات.»[۲۳]
ایشان پس از برگزیده شدن توسط مردم و عهده دار شدن خلافت، بلافاصله به عزل والیان فاسد و بدنام دوران گذشته پرداخت و در این راه هیچ نرمی و مدارایی به خرج نداد. حتی نصحیت برخی عقلا و سیاست مداران آن روزگار برای باقی گذاشتن بعضی از والیان بانفوذی مثل معاویه را نیز نپذیرفت.
مشهور است «مغیره بن شعبه » در نخستین روزهای خلافت علی(ع) نزد ایشان رفته و به زعم خود، از سر نصیحت و خیرخواهی به آن حضرت پیشنهاد می دهد برخی والیان و به خصوص معاویه را از کار برکنار نکند و تا تثبیت اوضاع و اعلام بیعت همه شهرها در انتظار بماند. حتی درباره معاویه یادآور می شود که وی منصوب خلیفه دوم است و توسل به این موضوع می تواند دلیل موجهی برای ابقای او در انظار عمومی باشد؛ اما امیرمؤمنان(ع) در پاسخ وی و دیگرانی همچون ابن عباس که چنین نظراتی داشتند، فرمود: «به خدا قسم! در کار دینم به خوشامد کسی کار نمی کنم و در کار خود ریا نمی ورزم.»[۲۴] درباره معاویه نیز فرمود: «به خدا قسم که معاویه را دو روز هم به حکومت وانمی گذارم.»[۲۵]
با توجه به مطالب فوق، منطق قرآن و احادیث نشانگر این مطلب است که ملاک برتری و گزینش ها باید فقط براساس توانایی های افراد، به علاوه لیاقت، پاکدامنی و تعهد باشد و باید پذیرفت که در یک نظام شایسته سالار، انتخاب ها در تمام مراحل مدیریتی باید بر همین ملاک ها صورت گیرد و ما هم شایسته است به شکرانه موقعیتی که پیش آمده و سرنوشتمان به دست خودمان رقم خواهد خورد، بهترین گزینه ها را انتخاب کنیم و افرادی را برای قانون گذاری انتخاب کنیم که از توانایی های بالایی برخوردار باشند. (مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم)
پی نوشت ها:
——————————————————————————–
[۱]. قانون اساسی جمهوری اسلامی به همراه نظرات شورای نگهبان، سیدمحمد مهدی هزاه ئی، تهران، انتشارات محسن، چاپ اول، ص ۵۸، اصل .۵۸
[۲]. Meritocracy
[۳]. فرهنگ آنندراج، محمد پادشاه متخلص به «شاد»، ج ۴، ص .۲۵۷۷
[۴]. در کتابی تحت عنوان «در پیدایش شایسته سالاری» (۱۹۵۸).
[۵]. قانون اساسی جمهوری اسلامی به همراه نظرات شورای نگهبان، ص .۲۰
[۶]. النساء: ۵۸
[۷]. ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، سیدمحمد حسین طباطبایی، قم، انتشارات دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق، ج ۴، صص ۳۸۵- .۳۷۸
[۸]. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه ، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ج ۱۳، ص ۵۱۷ و .۵۱۸
[۹]. و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لاینال عهدی الظالمین؛ بقره. .۱۲۴
[۱۰]. تفسیر راهنما، اکبر هاشمی رفسنجانی و جمعی از محققان، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، تابستان ۱۳۷۵، ج ۱، ص .۲۸۶
[۱۱]. قال ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یوتی ملکه من یشاء؛ بقره. .۲۴۷
[۱۲]. تفسیر راهنما، ج ۲، ص: ۱۴۶ و .۱۴۷
[۱۳]. سوره یوسف، آیه .۵۵
[۱۴]. تفسیر راهنما، ج۸، ص: .۳۸۲
[۱۵]. الغدیر، عبدالحسین امینی، دارالکتب العربی، بیروت، ج ۸، ص ۲۹۱ و سنن کبری، احمد بیهقی، بیروت، دارالفکر، ج ۱۰، ص .۱۱۸
[۱۶]. بحار الانوار محمدباقر مجلسی، بیروت، انتشارات بی تا، ج ۲۲، ص ۴۰۶ و ج ۷۲، ص ۳۴۲- صحیح مسلم، ابی الحسین مسلم بن حجاج قشیری، بیروت، انتشارات دارالکتاب العربی، موسسه عزالدین، ۱۴۰۷ ق، ج ۳، ص .۱۴۵۷
[۱۷]. ناسخ التواریخ، محمدتقی سپهر، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۶۳ ش، حضرت رسول (ص) ص ۳۸۷- اسدالغایه، عزالدین بن الاثیر بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۰۹ ق، ج ۳، ص .۳۵۸
[۱۸]. اصول کافی، ابو جعفر محمدبن یعقوب بن اسحق رازی کلینی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص .۴۰۷
[۱۹]. نهج البلاغه، خطبه .۱۷۳
[۲۰]. غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۶۶ ش، ص ۳۴۱، حدیث، .۷۷۹
[۲۱]. الجمل، شیخ مفید، قم، انتشارات کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ هجری قمری، ص .۲۵۹
[۲۲]. نهج البلاغه، نامه ۵۳
[۲۳]. الاستیعاب فی معرقه الاصحاب، ابن عبدالبر آندلسی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ هجری- ۱۹۹۲ م، ج ۳، ص .۱۱۱۱
[۲۴]. مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص۳- .۷۱۱
[۲۵]. الکامل، ابن اثیر، بیروت، دار صادر، ۱۳۹۹ ه.ق- ۱۹۷۹ م، ج ۳، ص .۱۹