• مرداد ۶, ۱۴۰۳ ۰۳:۵۹

روتیتــر

پایگاه خبری، تحلیلی

تذکره ‌المقامات:ذکر«شاهپور خان رستم زاده»حفظه‌الله!

روتیتر سید محمد میرحبیبی:افزایش تخلفات و نامدیریتی ها و نا کارآمدی های تیم استاندار معزول البرز  مهندس طاهری تا بدان جا پیش رفت که علاوه بر اینکه دولت تدبیر و امید را مجاب به عزل زودهنگام و تاریخی استاندار و ۷ منصوب غیر قانونی وی نمود بلکه نخبگان و عامه مردم البرز را نسبت به عملکرد آنها حساس و مسوول ساخت. به نحوی که اکثر مردم و نخبگان خود را در برابر انتقاد در خصوص علمرد و نا کارآمدی های این تیم عزل شده مسوول می دانستند و هرکس به نوبه و سهم خود تلاش کرد تا در جهت انتقاد علیه آنها دست به قلم انتقاد ببرد.

پایگاه خبری وتحلیلی روتیتر با لطف خدا این توفیق را داشت که در عرصه اطلاع رسانی در فضای رسانه ای البرز  مورد توجه نخبگان ، مردم و دلسوزان البرز قرار گیرد و از همین رو اکثر نخبگان در جهت بهبود امور اقدام به ارسال مقالات و گزارش ها و اخبار خود می کردند و می کنند.

در همین راستا نویسنده ای اقدام به ارسال طنزی کرده است که آنرا برای اطلاع مخاطبات فهیم این رسانه که مهمترین و ارزش مند ترین سرمایه آن به شمار می رود ، منتشر می کند…

**********

تذکره ‌المقامات:ذکر«شاهپور خان رستم زاده»حفظه‌الله!

آن نور چشم اهل نظر، آن دوستدار پنیر خر، آن پدرخوانده مردمان البرزی، آن تنها یاورویار حکیمان ومدیران سمنانی، آن مظهر تدبیر و باکفایتی، محیر العقول وصاحب معرفت در چوب «شاهپوررستم زاده» از یاران شفیق و از ثابتان طریق بود.

گویند: پیوسته طی طریق کردی و از ولایت سمنان به ولایت دیگر رفتی و به هر کجا که رسیدی، فرمودی: «من بسیار زور همی دارم وفیل افکنم!»؛ بدین جهت «رستم زاده»‌اش می‌گفتند. مولانا حکیم «امیر حسین .ع » گفت: روزی از او پرسیدم: «سبب حکومت تو چیست؛ که امیران جدید براین کابینه آمده‌اند و رفته‌اند و تو همچنانی که هستی؟!» گفت: «از مدت صدارت، که در این ملک سپری گشته است؟!» گفت: «آری»

رستم زاد در جوابش گفت: «از آنروز که از غیب ندا امد یا شاهپور شیر آهو بخور وبر مردمان حکومت کن از اینرو غلامان وندیمان بدنبال شیر آهو بفرستادمی تا بیابند ،ایشان با شیر خر برگشتند بگفتم بر شما ایرادی نیست بخورم انچه را که یافته اید.پس بخوردم او ایشان را بدنبال پنیر خر بفرستادمی تا بنیه ضعیف قوی بنمایم. بر حکومت استوار همی مانم به ماهها»دانستم که به این زودی‌ها رفتنی نیست!

نقل است که چون به منبر رفتی، عریضه‌نویسان به همراه بردی تا شرح کراماتش بنگارند. مولانا «مهدی. م» گفت: روزی در شورای مدیران خمیازه‌ای کشید. دست به لباس گرانقیمتش زدمی که: «چه حکمت در این بود؟» گفت: «ای مهدی! آنجا که چاره‌ای جز شنیدن نباشد، خمیازه فریادرس مردان خداست و هفتاد مرض را شفا » ،مولانا «شجاعی باغینی» گفت چند ده هزار پروژه با اوو دوستان برقرار بنمودیم و کرامت‌ها از او بدیدم. یکی آن که در بلاد «ساوجبلاغ » در او نظر کردم؛ از همه سپیدروتر بود و من به تعجب می‌نگریستم. گفت: «یاشجاعی! این کرامت ما با کسی مگوی.» گفتم: «چشم!» نقل است که پیوسته خندان بودی و مریدان خاص را گفتی: «چه خوب بودی اگر این پنج روزعمر را هم به ایران کوچک نیامدی واین زمینهای با کاربری کشاورزی را نمیدیدم واز برای آن در کمیسیون ماده ۱۰۰ تصمیم نمیگرفتمیو و… !» وچنان شد که حکیمان ومریدان خود بر کمیسیونهای ماده ۱۰۰ بگمارد که از جمله آقا سید مهدی.م بودی از دیار جنوب بر جنوبگان ایران کوچک اشتهارد و«خواجه امیر حسین.ع» که از مشایخ طریقه گسترشیه بودبر بلاد مشکین آباد تا آنچنان که میدانند واز علوم بحریه ونقلیه وابنیه آموخته اند بر بنای بیمار بلاد پیاده بنمایند،شیخی در حق او گفت: «خدا او را رحمت کناد که تا بود، پا در هوا بود!»

شیخ والشیوخ دارنده اخبار بلاد وکوخ استاد وحکیم توانا شیخ محمد توحید لو در رسایش می گوید:

نقل است که روزی در حلقه مریدان نشسته بود،‌ ناگاه بر زبانش رفت که: «مردی خواهد آمد از گسترش وعلومی از آن دیار خواهد آورد.» پس هنوز سخن به پایان نبرده بود که گفتند: «شخصی به همین نشان از آن بلاد بر در ایستاده است! بهزاد نام که بر علوم طریقت وسیاست متبحر است وچنان بر افاغنه مدبرانه حکومت کند که سالها اتباع ممالک بیگانه بر دست او به سبب حکومتش وارد شوند و …وچنان بر عالم سیاست الخصوص طوایف چپ وراست واصوالگرا وراست میانه و چپ افراطی و… غالب که او را بر حکومت بلاد البرز دو قبضه پست اعطا نمودند.»

 

روزی یکی از اصحاب، او را گفت: چه گویی در باب «سید علما ومدیر والمدبر آ شیخ طاهر طاهری»؟ گفت: «جز این چیزی به یاد ندارم که زمین‌خورده اویم!»

گویند: طی‌الارض می‌کرد. روزی وقت نماز پیشین، مریدی در بنیاد نخبگان دیده بودش که نماز می‌کرد. مریدی دیگر گفت: «هم در آن وقت در کمیسیون ماده ۱۰۰ همی دیدمش!» و هم در آن زمان، در بلاد گرمدره دیده بودندش که می‌رفت و اگر کسی پرسید که: «این چگونه تواند بود؟» گوییم: «در نماز فکر آدمی، هزار جا تواند رفت!»

 

گویند با خود زمزمه همی کردی: «کنیزان وغلامان من تمامی آن پرده‌ها برداشتند، ‌مگر یک پرده که باقی گذاشتند و اگر آن یک را نیز برداشتندی، تمامی اسرار من به یغما میرفتی!» گفتند: «پس از چه برنداشتندی؟» گفت: خواستندی برداشت ولی استادم، مولانا «طاهر» – مد طول حکومت ‌العالی – گفت: «ای رستم! از آن نترسی که از برایت حرف‌ها درآورند؟» گفتم: «ترسم!» گفت: «پس آن پرده آخرمحکم بگیر!»

 

آورده‌اند که وقتی او را بیماریی بی کسی پدیدار شد، مگر «سیدمهدی. م» بر بالینش نشسته بود و سخت می‌گریست. گفت: «گریستن بر چون منی روا نیست که هنوز دستم بر شاخه‌ای از درخت مدیریت بند است.» گفت: «بر حال خود می‌گریم که پس از تو، چه کس مکتوب devlop از برایم خواهد نگاشت؟!» گفت: «تا آن عصاره مهربانی، «سیدامیر حسین. ع» هست، هیچ غم‌مدار!»

نقل است که چون زاده شد به عوض آنکه بگرید ، و عظ نمود و امور را تحلیل همی کرد چنانکه حکیمان و عارفان از سخنانش در شگفت شدند.

 

بیگانه‌ای گفتش: «مکتوب چگونه نویسی و خبر از غیب چگونه دهی؟تا آنجا که می دانم تو بر علوم چوب توانائی» گفت: «هرگز در تاریکی سنگ انداخته‌ای؟» گفت: «نی!» گفت: «پس بینداز که گفته‌اند: سنگ مفت گنجشک مفت! و ما انداختیم و شد!».

نقل است که بعضی از خویشان و اقوام را بر مصادر امور گذارد . مدعیانش برآشفتند که این چرا کردی؟ گفت: پ نه پ میخواستید فامیل شمارو سرکار بذارم.

نقل است که جماعتی از البرزیان از سخنانش وعملکردش بر آشفتند و رفتند که جانش بستانند به نزد او که رسیدند ،لبخندی زد که از خنده او برادران مبهوت شدند و شمشیرها بیفکندند و جمعی نیز مرید او گشتند.

 

روزى دیدندش که مى گریست. گفتند: «علت چیست؟» گفت: «ترسم که در آن دنیا از من پرسند که مقام تو در آن جهان چه مایه طول کشید؟ و من پیش دوستان سرافکنده باشم؛ از کوتاهى زمان ریاست!» مولانا «سیدمهدی .م» آنجا بود. گفت: «اندوه بیهوده به دل راه مده که آن سان که من مى بینم، دیگر دوستان، پیش تو شرمنده خواهند بود!»

گویند: روزی در حیاط بلدیه می‌رفت. کسی فریاد برداشته بود که: «لماذا تکتسبون الپول (!) وما لا تکتسبون جواب گفت :پس خیرنا در این!» یعنی: «چه می‌شود شما را که کسب می‌کنید ثروت وما نه؟ پس او بفرمود: همانا خیر حتما در این است!» آن سخن انچنان حکیمانه بود که در حال، نعره‌ای بزد و از حال برفت

 

او را -ادام‌الله طول معاونته – کرامات بسیار بود. یکی آن که چون بر «سوزوکی» دولتی بنشستی، بر دست چپ تکیه دادی و در همان حال، مکتوب می‌نگاشتی بر دست راست! و به هنگام قیلوله، خواب وزارت صنعت دیدی و به بیداری هیچ! والله اعلم.

 

 

 

 

 

4 thoughts on “تذکره ‌المقامات:ذکر«شاهپور خان رستم زاده»حفظه‌الله!”
  1. سلام خیلی جالب بود از نویسنده بخواهید برای دیگر مقامات هم همچین متنی را بنویسد.

  2. با سلام وتشکر از روتیتر به خاطر درج مطلب بالا دقیقا در این مطلب اشاره می نماید چه کسانی هم اکنون بر مستند قدرت هستند و به عنوان نمونه به عنوان عضو کمیسیون ماده ۱۰۰ با استان چه میکنند

  3. انتشار مطالب در غالب طنز تاثیر گذار تر از خیلی مطالب دیگر است.سرمایه استان هم اکنون آقای رستم زاده معزول ولی همچنان بر صندلی نشسته در خطر است چون دوستان هنوز کلید کمیسیون های ماده ۱۰۰ را در اختیار دارند آقای استاندار لطفا کلید کمیسیون ماده ۱۰۰ توابع کرج را از نیروهای رستم زاده پس بگیرید.
    آقای مهدی مکندی نژاد کمیسیون ماده ۱۰۰ اشتهارد
    آقای امیر حسین علیرضا کمیسیون ماده ۱۰۰ کمال اباد
    آقای بهزاد جعفری کمیسیون ماده ۱۰۰ گرمدره

  4. رستم زاده ضعیف ترین شخصیت ها را در حلقه مدیریتش قرارداد از جمله مهدی مکندی نژاد معاون دفتر فناوری اطلاعات که هفت ماه با همراهی شجاعی باغینی مدیر کل معزول اداری ومالی تمامی اوامر شاهپور رستم زاده را اجرا نمودند وبعد حلقه وسیعتر شدن با امدن امیر حسین علیرضائی وبعد بهزاد جعفری وبعد صمد بهزاد حالا هنوز هم هستند وبا هم کرج را می چرخانند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *